سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :21
بازدید دیروز :11
کل بازدید :171373
تعداد کل یاداشته ها : 180
103/2/13
11:44 ع
موسیقی

"من مردی عیار پیشه ام ، اگر نانی بیابم بخورم و اگر نه ، خدمت عیاران و جوانمردان کنم . و اگر کاری می کنم آن برای نام می کنم و نه از برای نان...

از کتاب سمک عیار

رسم عیاری از جنبش های اجتماعی پس از اسلام بوده که در اواخر قرن دوم پا گرفته است. نطفه پیدایش آن در بغداد مرکز دستگاه خلافت بسته شده و البته به آن ختم نشده است. بلکه اوج گیری آن در سرزمین سیستان بوده و مهتر آنان یعقوب لیث صفاری رویگر زاده ایرانی است که پرچمدار نهضت ملی ایران پس از اسلام می باشد.

عیاری رسم جوانمردان و لوتی منشان شبگرد شهر بود که به هواخواهی حق علیه ظالم بر می خواستند و مردم ضعیف را می نواختند چنانکه ظالم حق خور را سزا می دادند. آوازه ایشان در تمام بلاد اسلامی شهره بود چه بسا در سرزمین سیستان فرا آمدند و سیستانی و عیاری از هم گسیخته نبود. سر کرده ده تن از آنان را عریف گفتند و ده گروه عریف را نقیب سرکرده بود . و هر ده گروه نقیب را یک سرهنگ رهبری کرده و مهتر هر ده گروه سرهنگ را سپهسالار(امیر) می گفتند.

از ویژگیهای ایشان این چنین بر توان شمرد:

-         در زیرکی و چابکی خبره بودند از جمله کمند اندازی و فلاخن

-         خدمت بهر نام کنند نه از بهر نان

-         آنچه عهد کنند بکنند

-         شکیب را کار بندند

-         حق نان و نمک بشناسند

-         آسایش خویش و بلای خلق روا ندارند

-         با دوست دوست و با دشمن دشمن باشند

و ده ها صفت جوانمردانه دیگر.

به قول صاحب قابوسنامه عقیده مردم آن روزگار این چنین بود که عیاری را تعالی جسمی و مادی عرفان و تصوف می دانسته اند.

به هر روی فقه و عقل و عیاری و تصوف و عرفان هر یک به نوبت فرایی گرفتند و به واسطه طمع و خود خواهی بشر به زیر کشیده شدند. یکی سرنوشت تعصب یافت دیگری غرور ، یکی جاهل گشت دیگری درویش...

آنچه مسلم است نورحقیقت از ازل هویدا بود و چشم طمع اندوز و جاه طلب بشر آن را مثلا ندید و به دنبال چراغ گشت. یکی از آن روی برتافت دیگری دست بر پیشانی گرفت یکی سر فرود آورد و فریاد برآورد که نمی بینم دیگری انگشت در چشم خود کرد !

چه حاجت که نور را ثابت کنیم مگر نمی دانیم آن را؟

و صد البته که می دانیم ولی به خیال هیچ آن را می فروشیم.چرا؟!

و چه دیر راه را می یابیم و چه حریصانه نفس می کشیم.

هر روز و هر لحظه طلای حقیقت را به قیمت حلبی سودا می کنیم. این چنین است که لقای عقل و حقیقت و روشنگری و داوری  و اندیشه را به عطایش می بخشم و عیار خود را محک می زنم.

به همین دلیل اسم وبلاگ را از نام ثقیل و عاقل اندر سفیه "بیان و داوری اندیشه" به "رسم خوش عیاری" تغییر می دهم. شاید که چشم را باز کنم و دست از روی پیشانی بردارم و سر بالا گیرم و وجود را از نور حقیقت جلا دهم.


85/7/24::: 12:9 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ پسرک خانه ای داشت بروی خر پشته