سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :69
بازدید دیروز :12
کل بازدید :173898
تعداد کل یاداشته ها : 180
103/9/7
7:48 ص
موسیقی

 

طبق قرار قبلی که با خودم داشتم. صبح ساعت 5 برای ماهیگیری زدم بیرون.

 

ابرهای سیاه که سریع حرکت می کردند به خوبی در آسمان پیدا بود. و نوید یک بارون اساسی رو مداد.

 

به طرف رودخانه در حرکت بودم که باران آغازیدن گرفت البته نه اون بارونی که معشوقه منه. فکر می کنم پدرش بود !.

 

باران بیشتر به طوفانهای جنوب شباهت داشت تا به شی های نرم و پر طراوت شمال. به هر صورت برگشتی در کار نبود .

 

به میانرود رسیدم ماشین رو کمی بالاتر از خانه پدر بزرگ پارک کردم . طوفان به طرز شگفت آوری تقریبا بند آمده بود.

 

وسایلم رو برداشتم و به طرف لات(بستر رودخانه) حرکت کردم.

 

هر لحظه احتمال سیل رو می دادم چون هوای کوههای بالای رودخانه به شدن ابری بود. خودم رو کنار برکه مورد نظرم رسوندم.

 

آب به شدت آلوده به نظر می رسید و معلوم بود که اکسیژن کمی داره.

 

برنامه این بود که ماهی بزرگ بگیرم برای همین ارتفاع چوب پنبه رو به اندازه عمق برکه تنظیم کردم. چون ماهی های بزرگ رودخانه مثل کپور و زردک کف خوار هستند.

 

نمایش فوق العاده نوک زدن ماهی به طعمه شروع شد و من تقریبا از فکر لا (سیل) بیرون آمده بودم ولی با این حال سناریوی فرار رو به هنگام سیل با خودم مرور می کردم.

 

همه چی عالی بود . لات لطافت فوق العاده ای داشت. درختان و چمن زارها در اوج خوشرنگی بودند. سکوت افسانه ای برقرار بود . صدای زلزله (جیرجیرک) و پرندگان خوش آواز لحظه ای قطع نمی شد.

 

فقط صندلیم رو همراه نداشتم.

 

ناگهان زیر آب رفتن چوب پنبه رو دیدم و با کاسی ضربه ای زدم. سنگینی قلاب را احساس کردم. (یکی از بهترین حس هایی که انسان می تونه داشته باشه).

 

منتظر بودم که برق شکم سفید ماهی رو توی آب ببینم ولی افسوس که برقی در کار نبود.

 

متاسفانه لاکپشت بود.

 

آخرین باری که لاکپشت گرفتم حدود 10 یا 15 سال پیش بود که مجبور شدم نخ رو قطع کنم .

 

ولی ایندفعه هم به خاطر قلاب و ادامه ماهیگیری و هم به خاطر خود لاکپشت خانوم می بایست از آب می آوردمش بیرون.

 

بعد از حدود 20 دقیقه کش و قوس من و لاکپشت  اون رو به کناره آوردم . پامو رو لاکش گذاشتم و با چوب دهانش رو از قلاب جدا کردم.

 

تو شمال می گن اگه قلاب تو دهن لاکپشت بیفته دیگه ماهی به اون نوک نمی زنه . ولی من بی توجه به این موضوع دوباره شروع کردم به ماهیگیری

 

ولی از بخت بد این دفعه فکر می کنم شوهر خانوم لاکپشت رو گرفتم ! 

 


89/4/7::: 3:20 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ پسرک خانه ای داشت بروی خر پشته