سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :48
بازدید دیروز :12
کل بازدید :173877
تعداد کل یاداشته ها : 180
103/9/7
7:34 ص
موسیقی

اوه دوست من ، خوشحالم که شما را مجددا اینجا ملاقات می کنم. البته تقریبا از این بابت مطمئن بودم. با این حال امیدوارم احساس نکنید که من انسان خود شیفته ای هستم که اینگونه با شما صحبت می کنم . هر چند  باور دارم انسان های رک گریزی از انگ خود شیفتگی ندارند.

شب قبل با خودم فکر می کردم حالا که آخر داستان را برای شما بازگو نمودم ، حتما جلب اعتماد و همراهی شما برایم سخت تر خواهد بود. چون عده ای از مردم که به سیاست اعتقاد دارند می گویند  می بایست در سخن وری آنچنان بود که مخاطب حرف شما را از زبان خود بگوید . از نگاه شما بر می آید  به شدت مشتاق شده اید تا شخصیت مرا دریابید . لطفا عجله نکنید ، چرا که اگر مجال کافی به من بدهید خواسته خود را محقق خواهید یافت.

راستی شما به فیلم های اکشن علاقه دارید ؟ . با اینکه من علاقه ای به این فیلم ها ندارم ولی دیشب صحنه جالبی را در تلویزیون دیدم. یک مرد گانگستر به شدت مشغول کتک زدن گروگان خود بود. آنچنان با اطمینان این کار را می کرد و بر او مسلط بود که فکر می کنم گرگ درنده نیز اینچنین بر بره مستولی نشده است. حرکات او بیشتر از اینکه از روی قوه فیزیکی باشد نشان از خوی برتری جویی داشت . مسلما گروگان او نیز بیش از آنکه احساس درد نماید ، احساس حقارت می کرد. اما قسمت جالب در اینجا بود که در یک لحظه بی احتیاطی گانگستر ، اسلحه او به دست گروگان غلطید. انگار که آبی روی آتش بود . نگاه او سراسر حیرت و انکار بود همچنان که گروگان مترصد یک بهانه برای شلیک بود. آیا می توانید بگویید این صحنه چگونه تمام شد ؟ . نه اشتباه می کنید آن بره شلیک نکرد. بلکه زمانی که اطمینان یافت خطری از جانب گرگ او را تهدید نمی کند به چراگاه خود بازگشت. حالا گرگ یک گرگ ترسیده و رام شده بود . البته امیدوارم!

تهور من را در بکارگیری استعاره ها می بخشید ولی هدف من از بیان این داستان این بود تا آن را به موضوعی که دیروز با شما درمیان گذاشتم مرتبط سازم. حتما زنان دوران ما بسیار خوشحال خواهند شد اگر آنها را به گروگان و مردان را به گانگستر تشبیه نمایم. حس تظلم خواهی آنان نسبت به ما مردان ، آن ها را برای اولین و آخرین بار در یک صف واحد قرار داده است.

راستی آیا شما به یاد دارید که در طول تاریخ در گوشه ای از جهان یک جمعیت حمایت از مردان تشکیل شده باشد؟.

حتما ذهن شما هم مانند ذهن من نتیجه جستجو را به شکل یک ابر سفید یا یک بیابان برهوت نشان می دهد!.

حال اگر این سوال را در خصوص زنان به کامپیوتر حافظه تان بسپارید چه ؟. شما هم یک دشت پر از سبزه و شکوفه می بینید ؟ !.

بگذارید با انصاف باشیم. می دانم که من و شما مردان شریف و متمدنی هستیم ولی قدری راجع به پدر یا پدر بزرگانمان فکر کنیم. حتما شما هم مانند من برخی خاطره ها را در ذهن دارید که آن را نکوهش می کنید.

و این لحظه درنگ همان لحظه مهم است که نقش اسلحه داستان را فاش می سازد. بله دوست من اسلحه از دستان گانگستر داستان دقیقا در این لحظه افتاد...


89/5/10::: 4:6 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ پسرک خانه ای داشت بروی خر پشته