واژه ای که از ما دور و یا به ما نزدیک است
به هنگام توانگری خود را از آن بی نیاز می بینیم و در زمان بیچارگی آخرین تیر امید است به قلب سیاه نا امیدی.
آن هنگام که دیگر از دست تو و امثال تو کاری برای تو بر نمی آید و ناگزیر می بایست به خدا روی آوری و او برایت مفهوم می یابد.
آن قدر تنهایت میگذارد که به غیر از تو و او کسی نیست.
آن موقع است که با استخاره اذن ورود می طلبی . ورود به درگاهی که در بیشتر اوقات زندگی به آن ایمان نداری.
شب هنگام که از سر تصادف شب قدر نیز بود نگاهی به کتاب انداختم و آن را خوب ورنداز کردم . با خودم گفتم چرا باید به تو اعتماد کنم ؟ . تو کتابی هستی به زبان عربی و خیلی هم جا نمی گیری. پس چگونه می خواهی مرا در مقابل این حمله حوادث محفوظ بداری؟ . ولی خوب چاره ای ندارم جز تو . # دیگری نمی شناسم تو ببر که آشنایی#
چند لحظه ای نیتم را صاف کردم در حالیکه دلهره ای داشتم . دلهره اینکه جوابی نفرستد و یا اینکه تاب تحمل جوابش را نداشته باشم.
کتاب را گشودم
سوره حجر آمد
# ما خودمان این قرآن را نازل کردیم و ما حفاظت آن می کنیم # آیه 9
همچنان باور ندارم که اوست که با من سخن می گوید :
# بدینسان تردید را در دل بد کاران راه میدهیم ، قرآن را باور ندارند و آیین گذشتگان چنین بوده است ، اگر دری از آسمان را بایشان بگشاییم و بنا کنند که از آن بالا بروند گویند ما را چشم بند کرده اند#
در استخاره به دنبال جوابی می گردم که مرهمی باشد بر زخم دل من
# پس گذشت کن ، گذشت کردنی نیکو #
# به خدایت قسم همگیشان را از آنچه می کرده اند بازخواست می کنیم ، ما می دانیم که سینه ات از آنچه می گویند تنگ می شود#
و تازه ایمان تو محک می خورد که چگونه خواهم توانست به یگانه پاسخی که محتاج آن هستم وفا دار بمانم. آیا ظرفیت آن را دارم؟.
آیا شک و تردید مرا از پای درخواهد آورد ؟ و آنچنان نخواهم کرد که او می گوید ؟
چه تضمینی وجود دارد که آنچه می گوید محقق خواهد شد ؟ اگر نشد چه ؟
آیا پاره کاغذی قانونی و یا عملی از سر انتقام جویی زخم مرا بهتر درمان نمی کند ؟
اگر در سکوتم خم شدم چه؟ اگر زیر دست و پای کینه له شدم چه ؟
چه دشوارست تحمل آنچه یارای آن را نداری
چه دلخراش است تحمل نگاههای معنی داری که تو را به سان یه احمق می نگرند
چه سنگین است تحمل پاسخ های بی انصافانه تو
چه مصیبتی است پذیرفتن اینکه این تویی
چه دشوار است ایمان داشتن
چه دشوار است صبر داشتن
چه دشوار است امید به حق داشتن
چه زشت است بدی را به بدخواهی پاسخ گفتن
خدایا به دل نمی توانم ولی به زبان می اورم که گذشتم. شاید که کمکم کنی تا به دل نیز بتوانم.
چه فاصله کوتاهی دارد ایمان و حماقت
# برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
هر ساعت از نو قبله ای با بت پرستی می رود توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
#
چه سخت است ایمان به خدا داشتن