سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :12
کل بازدید :173836
تعداد کل یاداشته ها : 180
103/9/7
4:49 ص
موسیقی

دو تا سناریو وجود داره اگه بخوای زندگی کنی

اینکه سخت کار کنی ، پول در بیاری ، وام بگیری ، قرض کنی تا خونه ای بخری بعد هنوز امضای وامش خشک نشده به فکر این باشی که از ترس قدیمی شدنش سعی کنی عوضش کنی . خیلی خیلی خوش شانس باشی یا پولدار با پولای دیگت بازم خونه بخری ، هی بخری ، هی ریاضت که چی ؟ واسه آیندت بزاری کنار. آینده ای که مثل الانته. فوقش اینه که 20 سال دیگه داری بام از همون توالت استفاده می کنی . که چی ؟ ماله خودته. یا مثلا واسه بچت خونه بخری.

درست و حسابی مسافرت نمیری ، رستوران نمیری ، مارک نمی پوشی و باز هم کلی ریاضت. واسه چی ؟ واسه آیندت. واسه اینکه موقع مرگ تراز مالیت مثبت بشه.

دیگه اینکه با پولت حال کنی . چند محله بالاتر خونه اجاره کنی . خوب بپوشی . خوب بگردی. بالا رفتن خونه و سکه و ماشین تنت رو نلرزونه. به جای قسط خونه و وام پولت رو آبونمان باشگاه بدی ، استخر بری و چه و چه و چه. که چی؟ تو زندگی آخره آخرش بدهکار می میری.

بماند که شاید دخترت روش نشه به نامزدش بگه که پدرم هنوز مستاجره. ولی به جای افسردگی از پول تویه پیری همیشه یه چیزی به جنب و جوشت میاره.

اوه خدای من مجبوری خونت رو به جای بدهی خود نخواسته بدی اونم به بدترین وجه!

اون موقع چقدر پیش همسایه هات سر افکنده ای . میخوای اعده حق کنی و فریاد بزنی این ما حصل تلاشه شبانه روزی منه . داد بزنی اشک بریزی... چه لحظات غم انگیزی

حالا مثله کسی هستی که جفت شیش آورده ولی تو منچ مار پله به پست یه افعیه دراز خرده و می افته اون پایینا.

می خوای هر شب خواب خونتو ببینی ، دوست داری رو تختت دراز بکشی و واسه آخرین بار از توالتش استفاده کنی. وای که چقدر بد!. احساس حماقت تمام وجودتو گرفته و همه چیز رو که صاحبش بودی از دست دادی. حالا خوش شانس باشی می تونی بری یک هتل دو ستاره.

می خوای مرثیه سرایی کنی ، رمان بنویسی ، میتینگ بزاری که چی؟ . که چقدر من بدبخت و مظلومم.

چی می شد اگه می تونستی یه در کونی به خودت بزنی؟

یا یه پس گردنی بزنی طوری که چشمات بدرخشه؟

یا اینکه جلوی آینه وایسی و انگشت وسطت رو از تو مشتت در بیاری

یا اینکه بری کلی مست می کردی و خیلی محترمانه با یک لبخند از طلب کارت تشکر می کردی و وسایل شخصیتو محترمانه بر می داشتی و می زدی بیرون.

پیپت رو گوشه لبت می ذاشتی و روی جدول روبروی خونت با چشمای خیس و مغرورت واسه آخرین بار با شاهکار زندگیت وداع می کردی.

بعد کلاه شاپوت رو می دادی پایین و یک تیزر کلینت ایست وودی آخرش می ذاشتی.

درسته اگه فکر می کنی که درسته و غلطه اگه فکر می کنی که غلطه

 


90/6/5::: 11:42 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ پسرک خانه ای داشت بروی خر پشته