روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال خویشتنم
چند عقل باختم به غیر و دل بستم به خیال
هر بار جلوه نمودی و نظاره منم
آخ که چه اندوخته ام به هوشیاری و فکر
همه شب ساقی تویی و میخواره منم
هر روز صد بار عاشقم و هر شب نادم
چیست تو را منظور که بیچاره منم
من و این حال خراب و بد مستی
ندانم کجاست مرا منزل و آواره منم
غواصی تو از عهده ما بر نیاید
رخصت ، به مستی پی برمت ، واله منم
از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود
به کجا میبردم که نماید وطنم
وقتی تلمبار دغدغه های روز به شب می کشد
و سنگینی افکار وهم انگیز شب نگاه را به خلوت غبار آلود جان خم می کند
ناگزیر قلم در دست می گیرم ،
شاید ذره ای از شراره های آتش حقیقت درون را بر تارک کاغذ نمایان کنم
حقیقت انکار ناپذیر من و تو.
دیر زمانی نیست که جویبار شفاف احساسات کودکانه ام را پی گرفتم
و به دریای پر تلاطم جوانی رسیدم
چند صباحیست سوداگر دشت آرزوها شده ام
سرخوش از بد مستی های روزگار هر نگاهی را به لبخندی میهمان می کنم
روزها گم در هیاهوی سایه ها ، تابیدن را ادعا دارم
سوار بر مرکب زهد به شکار هوس و آرزو می روم
از شکارگاه روز نصیبی جز دغدغه ندارم
ناگزیر و خسته درتنهایی خود انبارش می کنم.
آن هنگام که دلزده از همهمه ام ، خود را به گوشه تنهاییم می کشم
به دور از چشم دیگری به تماشایش می نشینم
به خود که می آیم کوهی را پیش رو دارم از دغدغه
افسوس که هر لحظه عمر در حسرت دیروز و طمع فرداست.
سختی این کوه تیشه فکر را به کندی وا می دارد
ابهتش سایه وحشت بر پیکرم می افکند
و بی اختیار فریاد می کشم...
نامی را بر زبان می رانم
آخرین تیر قربان را در کمان می نهم
عشق را
ما
خسته از زندگی ، مردن را تجربه می کنیم
وقتی که مردیم
بیزار از مردن ، دوباره زندگی را
بنشین به یادم شبی تر کن از این می لبی
که یاد یاران خوش است.
یاد آور این خسته را این مرغ پر بسته را
یاد بهاران خوش است.
مرغی که زد ناله ها در قفس هم نفس عمری زد از خون دل نقش گل بر قفس .
داد داد عارف با داغ دل زاد دای ای دل عارف با داغ دل زاد .
ای بلبلان چون در این چمن وقت گل رسد زین پاییز یاد آرید.
چون بر دمت آن بهار خوش در کنار گل از ما نیز یاد آرید .
داد داد عارف با داغ دل زاد دای ای دل عارف با داغ دل زاد .
عارف اگر در عشق گل جان خسته بر باد داد
بر بلبلان درس عاشقی خوش در این چمن یاد داد
گر بایدت دوران گل ای یار ای یار
پروا مکن چون به جان رسد از خود آزار
داد داد عارف با داغ دل زاد دای ای دل عارف با داغ دل زاد .
عهد کردم که چو این غم دگر بار به سرآید همه روزم خنده کنان سوی میخانه درآیم
می خواهند نور خدا را بدهان هایشان خاموش کنند و خدا نمی خواهد جز آنکه نور خویش آشکار کند و گرچه کافران کراهت داشته باشند . سوره توبه آیه 32
اگر خدا شر را به شتاب بمردم می داد بهمان شتاب که خیر را به ایشان می دهد، بی گفتگو مدتشان سر آمده بود. سوره یونس آیه 11
انسان از جلو رویش و از پشت سرش فرشتگان پیاپی دارد که او را بفرمان خدا حفاظت کنند. سوره رعد آیه 11
سخن نیک چون نهال نیک است . بیخش در زمین استوار و شاخش رو به آسمان است. سوره ابراهیم آیه 24
در زمین خدا به تکبر راه مرو که هرگز زمین را نخواهی شکافت و هرگز به بلندای کوه ها نخواهی رسید. سوره بنی اسراییل آیه 37
و چون قرآن بخوانی میان تو و کسانی که دنیای دیگر را باور ندارند پرده ای ضخیم قرار دهیم. سوره بنی اسراییل آیه 45
و آن گاه که صبح می دمد.
و تن و جان تو خستگی از خود زدوده و آماده زندگی می گردد.
و تاریکی نهان شد و خورشید دمید و هوا کمی خنک گشت.
و خواب و رویا به پایان رسید.
و جان طلب قوت نمود.
آهسته...آهسته...
اهرمن را از خواب بیدار مکن و با خدای کوچک خویش برخیز.
چرا که درهای بهشت بر تو گشوده شد.
و خود را با یک لبخند تحسین کن.
و آواز بیداری سر ده و جنبشی کن و ناقوس امروز را بزن.
آنچنان که از دیروز خبر نداری و فردا را نمی شناسی.
چرا که گذشته مالامال از حسرت و اندوه است و آینده را غبار غفلت گرفته است.
و آنگاه که نیکو جنبیدی جهانت یکسره مسحور توست.
برخیز به رسم عیاران و هرگز بیمناک نباش و اندوهگین نشو
که صبح ، صبح عیاری و زمان ، زمان خدایی توست.
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
بالاخره من هم به سایت badoo پیوستم . موضوع از اونجا شروع شد که face book رو فیلتر کردند و خیل عظیمی روی به badoo آوردند. برای ما هم دعوت نامه فرستاند و بالاخره ما هم قبول کردیم.
اما به محض ورود متوجه تفاوت آشکار اون با face book شدم .
What u want?:
ابتدا باید دلیل حضورت رو اعلام کنی. حتی آپشن هایی رو هم دراختیارت می ذاره. مثل پیدا کردن دوست . چت ، ورزش و غیره.
بر عکس facebook که همه چی رو به حالت share داره این سایت همش سکرته.
وجه بارز اون رک بودن با کاربراست. چرا که به عقیده من بیشتر کاربران شبکه به خاطر گذروندن وقت و بویژه خارج شدن از تنهایی از اون استفاده می کنند.
و این سایت از شما می خواد با شهامت کامل دلیل حضورتان را برای دیگران اعلام کرده و مخاطب خودتونو مشخص کنید.
که اتفاقا خیلی خوبه
ابتدا خیلی محافظه کارانه همه اطلاعات خودمونو ارائه نمی کنیم. چه بسا اطلاعات غلط هم بدیم مثلا اگه متاهل هستیم میگیم مجردیم.
اینطوری میشه که به هر کی می گی badoo می گه خاک ور چوک. چرا که همه اون رو به یه دنیای پر از دروغ میشناسن و می گن واسه مخ زنیه.
غافل از اینکه تک تک ما در این دنیای پر ازدروغ نقش داریم ولی به اون اعتراف نمی کنیم.
اما چرا؟
ما آدما همه نیاز به این داریم که مورد توجه قرار بگیریم. و حتی بسیار مایلیم که بدانیم مورد توجه چه کسانی قرار می گیریم. شاید یک خانم متاهل دوست دارد که بداند آیاهنوز هم دارای جذابیت های زنانه هست و اصولا مورد توجه چه گروهی از آقایان قرار دارد. این نیاز طبیعی برای ما مردان هم وجود دارد. ولی متاسفانه راه های تشخیص آن با برداشت های نا ثواب خلط می شود.
از طرفی واقعا راه های درست آن هم چندان معمول نیست. مثلا اگه یکی از همکارانمان لباس خوبی بپوشد یا به قولی خوش تیپ کند بندرت به رویش می آوریم. متاسفانه این موضوع برای زوج ها هم صادق است . ما یاد نگرفته ایم که به همسرمان بگوییم که امروز چقدر خوشگل شدی یا این لباس بهت می یاد.
خلاصه این نیاز طبیعی ما به مورد توجه قرار گرفتن بعضا در سایت هایی مثل badoo ایجاد سو تفاهم می نماید . هم برای خودمان و هم برای دیگران.
فرق پرسپولیس با استقلال اینه که اگر 6 امتیاز از پرسپولیس کم بشه بازم قهرمان میشه ولی اگر از استقلال 6 امتیاز کم بشه سقوط می کنه به دسته دو !
بالاخره فوتبال چیزیه که منطق بر نمی داره و من هنوز نتونستم (و البته نمی خوام) که تعصبم روی پرسپولیس رو متعادل کنم
قهرمانی قرمز ها مبارک
این انسان هزار پوش در پس پرده هایی ضخیم تن خود را از نسیم حقیقت دور نگاه می دارد. و خود را آنچنان مچاله می کند که حقیقت را به شک وا می دارد.
حقیقت را چشم بسته لمس می کند . باز در دل شک می کند که آیا چشمهایش را باز کند یا نه؟.
وی تاب حقیقت ندارد و این چنین به تن پوش محافظه کاری خو می کند.
و خدا را در پس نماز وام دار خویش می پندارد. چه بسا که فکر می کند رفع تکلیف کرده و خدا را در حق او تکلیفی است. و بیشتر از سر عادت و ترس از ترک عادت نماز می خواند. و گاهی از سر نیاز و گرفتاری به حقیقت بی کران پناه می برد تا حق خود بستاند. و چه اندک از سر عاشقی و سر مستی او را می خواند. آن مقدار که هر رند و بی سر و پا شاید بیشتر این چنین کند.
و این گونه نماز خواندن بهانه ای برای رفع تکلیف است . نه نشانه ای برای میل پیوستن قطره به دریا .
عیاری رسم آزادگان است . آنان که سر سپرده مال نیستند. آنان که می بخشند و دیگران را بهره مند می سازند . آنان که پیوسته در فکر دیگرانند.
آنان که سرسپرده خلق خدا نیستند . آنان که بیهوده تحسین خلق نکنند و به ستایش صاحب قدرت نپردازند.
آنان که سر سپرده خویش نیستند. آنانی که حق را از باطل تمیز داشته و حق را بیان می کنند.
آنان که سر سپرده نفس نیستند . آنانی که سر به زیر برف فرو نمی برند.
آنان که با خدا بر سر حق معامله نمی کنند. و تن به عافیت محافظه کاری نمی سپارند.
افسوس و دریغ از جماعتی که با خدا بر سر حقیقت معامله و محاسبه می کنند . آنان که به نیت رفع تکلیف نماز می خوانند و از روی ترس خمس می دهند و از برای ... .
افسوس که هنر خدایی کردن را فراموش کردند. و قطره حقیقت درونشان کدر شده است. و میلی برای پیوستن به دریا ندارند. و خدا پرده ای ضخیم بر دلهایشان نهاده که حسابشان از عیاران و سرسپردگان به حقیقت جداست.